{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
نباشی , دلم که هیچ ... دنیا هم تنگ می شود ...
گذشت زمانی که در دل غوغایی بود ، از حضورت در سینه بلوایی بود ، حال دیگر برای تو جایی درسینه نیست ، تو برو خیالت راحت که دیگر دلی در سینه نیست.
عاشق شدم اما دلش کنارم نیست ، چشماش یه چیز دیگه رو داره میگه ، حالم عوض شده فهمیدنش سخت نیست ، اگه هنوزم شک داری ، کنارت میمونم تا لحظه بیقراری.
شال و كلاه ميبافم با خيالت...تا در سرماي نبودنت يخ نبندم!
بی حس شده ام از درد! از بغض! فقط گاهی ، خط اشکی... میسوزاند صورتم را !!!
چه داروی تلخی است ; وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل...
دوباره دلتنگی ، بی حواسم از خودم ، چه جوریه که حالم اینجوریه گلم ، برای توست که میزنه بگو که زنده ام . .
به دنبال چه پایانی خلاف جاده ایستادی؟ چرا تاعادتت کردم به فکر رفتن افتادی؟ چرا باید به تنهایی دوباره بی تو برگردم؟ کجای جاده بد بودم؟ کجای قصه بد کردم؟
حالا که دستانت چتر نمی شوند حالا که نگاهت ستاره نمی بارد حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی بر سرت نریزد و آرامش خیالت،خیس اشکهایم نشود
هر جا دلت شکست ، خودت شکسته ها رو جمع کن تا هرکسی منت دست زخمشو به رخت نکشه !!
هيچ دلي بي بهانه نمي تپد نمي دانم بهانه ها دلگيرند يا دلها بهانه گير
رد پای من در برف های زمستان باقی است،حتی بهار هم قندیل های دلم را آب نکرد
در بیابان عشقت سایبانی نمیبینم ، دارم میسوزم از درد عشقت ، ولی از تو جان رسانی نمیبینم.
باورم شد پاک بودن ذلت است ، عاشقی سوزاندن حیثیت است ، باورم شد عشق ها لحظه ای ست ، بی وفایی قسمتی از زندگیست.
جای خالیت وقتی حس می شود که آدم های بعدی برخلاف تو ، چنگی به دل زدند...
\"دل\" این کلمه ساده گاهی به اندازه یک دنیا برایت تنگ میشود
نباشی , دلم که هیچ ... دنیا هم تنگ می شود ...
گذشت زمانی که در دل غوغایی بود ، از حضورت در سینه بلوایی بود ، حال دیگر برای تو جایی درسینه نیست ، تو برو خیالت راحت که دیگر دلی در سینه نیست.
عاشق شدم اما دلش کنارم نیست ، چشماش یه چیز دیگه رو داره میگه ، حالم عوض شده فهمیدنش سخت نیست ، اگه هنوزم شک داری ، کنارت میمونم تا لحظه بیقراری.
شال و كلاه ميبافم با خيالت...تا در سرماي نبودنت يخ نبندم!
بی حس شده ام از درد! از بغض! فقط گاهی ، خط اشکی... میسوزاند صورتم را !!!
چه داروی تلخی است ; وفاداری به خائن ، صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل...
دوباره دلتنگی ، بی حواسم از خودم ، چه جوریه که حالم اینجوریه گلم ، برای توست که میزنه بگو که زنده ام . .
به دنبال چه پایانی خلاف جاده ایستادی؟ چرا تاعادتت کردم به فکر رفتن افتادی؟ چرا باید به تنهایی دوباره بی تو برگردم؟ کجای جاده بد بودم؟ کجای قصه بد کردم؟
حالا که دستانت چتر نمی شوند حالا که نگاهت ستاره نمی بارد حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی بر سرت نریزد و آرامش خیالت،خیس اشکهایم نشود
هر جا دلت شکست ، خودت شکسته ها رو جمع کن تا هرکسی منت دست زخمشو به رخت نکشه !!
هيچ دلي بي بهانه نمي تپد نمي دانم بهانه ها دلگيرند يا دلها بهانه گير
رد پای من در برف های زمستان باقی است،حتی بهار هم قندیل های دلم را آب نکرد
در بیابان عشقت سایبانی نمیبینم ، دارم میسوزم از درد عشقت ، ولی از تو جان رسانی نمیبینم.
باورم شد پاک بودن ذلت است ، عاشقی سوزاندن حیثیت است ، باورم شد عشق ها لحظه ای ست ، بی وفایی قسمتی از زندگیست.
جای خالیت وقتی حس می شود که آدم های بعدی برخلاف تو ، چنگی به دل زدند...
\"دل\" این کلمه ساده گاهی به اندازه یک دنیا برایت تنگ میشود
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}